۱۳۸۴ مهر ۱, جمعه

3:. عضو تعیین کننده ی هویت جنسی .:


شواهد علمى فزاينده اى در دست است كه ساختارهاى تثبيت شده مغز پيش از تولد احساسات ذاتى هويت جنسى را به وجود مى آورند. به نظر مى آيد كه بخشى از مغز(قسمتی از هیپو تالاموس ) مسول تعيين احساس درونى هويت جنسى است .


اين ناحيه در مراحل اوليه باردارى برحسب محيط هورمونى مردانه يا زنانه موجود درجنین یا رحم در يك فرآيند نقش پذيرى ساختارى خاص به دست مى آورد . اگر ساختارهاى مغزى در اين مرحله باردارى مردانه يا زنانه شوند، فرد با هويت جنسى پسر يا دختر به دنيا مى آيد، جدا از آنكه تركيب كروموزومى يا دستگاه تناسلى خارجى او چه باشد. بنابراين كاملاً امكان پذير است كه فردى هويت جنسى مخالف تركيب كروموزومى اش داشته باشد . بنابر این به نظر مى رسد اندامى كه تعيين كننده تكوين روانى _ جنسى است، نه اندام هاى تناسلى خارجى بلكه مغز است .



این نوشته ها قسمتی از مقاله ایی بود که چند روز پیش خونده بودم . مقالش راجبه این بود که مهمترین عضو تعیین کننده هویت جنسی مغز هستش نه ترکیب کرومزومی
یا شکل آلت تناسلی .


همونطوری که می بینین یک فرد ترنس سکشوال کوچکترین دخالتی تو این که چی هستش نداشته . پس چرا باید سرزنش بشه ؟


نوشته شده توسط شیوا(نویسنده ی پیشین آهوی خسته)

۱۳۸۴ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

2:. آشنایی با ترنس سکشوآلیزم .:


امروز می خوام توضیح بدم که ترنس سکشوال چی هستش . ترنس سکشوال یک بیماری یا یک حالت یا یک جنسیته .



افرادی که این حالت رو داردند جنسیت خودشون رو غیر از اون چیزی میدونن که واقعآ هستن( از نظر فیزیولوژیکی ) . در نتیجه رفتار و حالات و کلآ کنش و واکنش های آنها نیز در تضاد با اون چیزی هستش که به خاطر جنسیت فیزیولوژیکیشون باید داشته باشند



به این افراد به اختصار T.S گفته می شود . یک T.S از نظر جنسیت ظاهری می تواند پسر یا دختر باشد . اگر فرد پسری باشد که ذهنیتی دخترانه دارداصطلاحآ mtf و اگر بر عکس باشد ftm نامیده می شود .



این افراد احساس دو گانگی و تضاد دارند . از طرفی به صورت ناخود آگاه خود را به صورت یک مرد یا زن کامل با تمام خصوصیات رفتاری و روانی و فکری آن جنسیت می بینند و از طرفی جسم آنها متفاوت با آن چیزی هست که احساس می کنند . در نتیجه در اجتماع یا محیط خانواده بسیار بسیار زیر فشار هستند .فشاری جانکاه و طاقت فرسا به این دلیل که نمی توانند آن چیزی باشند که به خاطر شرایط ظاهری از آنها انتظار می رود.



در چرایی این حالت دلایل و نظریات مختلفی وجود دارد . اما چیزی که واضح و روشن است این است که این حالات در بدو تولد وجود داشته و ادامه پیدا می کند . لازم به ذکر است که عوامل بیرونی و تربیتی کمترین اثر را بر این مشکل داراست . می توان گفت تربیت ممکن است در بروز این مشکل نقش داشته باشد اما در بوجود آمدن آن نقشی ندارد .



برای درک بیشتر مثالی می زنم . به عنوان مثال چگونه است که یک فرد می تواند دارای استعداد نقاشی باشد ؟ آیا این استعداد در اثر تربیت بوجود آمده است ؟ مسلمآ این استعداد در ابتدا در وجود او نهفته بوده است و شرایط بیرونی مانند تربیت نقشی در پیدایش آن نداشته است . اما ممکن است در بروز یا ظهور آن موثر باشد .



متاسفانه این افراد با اینکه دارای مشکلات بسیار و از زندگی عادی محروم هستند اما جامعه و مسولین کمترین توجه را نسبت به آنها دارند و در نتیجه به خاطر عدم شناخت و عدم درک صحیح جامعه و خانواده آمار خود کشی در این قشر بسار بسیار بالاست .



نوشته شده توسط شیوا(نویسنده ی پیشین آهوی خسته)