واقعآ برای چی خانوادها با این مسأله اینقدر بد برخورد می کنن؟ تو خونه ما هر روز سر این موضوع جنگ و دعواست . روز به روز رفتارشون با من بد تر می شه .
من میخوام برای اینکه به هویتم برسم ٫ برای اینکه تو اجتماع یک انسان عادی حساب بشم ٫ برای اینکه بتونم به زندگیم ادامه بدم می خوام که تغیر جسم بدم .
این خواسته من نه خلاف شرع هستش و نه خلاف قانون هستش .پس اشکال خواسته من چیه؟ایا من فقط برای اینکه خانوادم به قول خودشون ابروشون نره باید تا اخر عمر عذاب بکشم؟
پدرم به من میگه تو خود خواهی .... چون میخوای بقیه رو به یه کاری راضی کنی فقط به خاطر این که خودت راحت باشی.
اما کاری که من می خوام انجام بدم هیچ ایراد شرعی و قانونی نداره . من باید چی کار کنم که اطرافیانم با خواسته مشروع من کنار نمیان .آیا این مشکل منه که بقیه به خاطر فرهنگ کهنشون با این کار کنار نمیان؟
اگر کار من اشکالی نداره من باید از خواستم بگذرم یا کسایی که به هر دلیل با این کار مخالفن؟این خود خواهی منه یا خود خواهی دیگران؟
پدرم می گه که من (توجه کنید میگه من)میخوام که تو پسر باشی . حالا این وسط خود خواه کیه؟ من اگر می تونستم پسر باشم و اگر این تحت اختیار من بود آیا حاضر بودم که این همه سختی ها و مشکلاتو تحمل کنم اما پسر معمولی نباشم؟ خب معلومه که نه ولی دست من نیست . از اختیار من خارجه .....
چرا باید ما از طرف کسانی تحت فشار قرار بگیریم که وظیفشون حمایت ازماست ؟مگر من خواستم که این جوری بشم؟ خانواده ها به جای این که کمک کنندو همراه ما باشن دائم سنگ جلوی پای ما می ندازن . این چه جور محبتیه؟ پس اون محبت مادری کجاست؟ اون محبت کجاست که باعث میشد مادر جونشو برای فرزندش بده؟ جون که هیچی حتی حاضر نیست به خاطر بچش چند تا حرف مردم رو تحمل کنه.
من می دونم که درک این موضوع برای خانواده ها سخته و زمان می بره. اما این نباید باعث بشه کسانی که باید قاعدتآ پشتیبان من باشن تبدیل به دشمن خونی من بشن . این درست نیست . من که اشتباهی نکردم . من نخواستم که این جوری بشم که حالا سزاوار این رفتار هاو برخوردا باشم.....
نوشته شده توسط شیوا(نویسنده ی پیشین آهوی خسته)